نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

بسم الله الرحمن ارحیم

هرشا

شب بود و آسمان پر از ستاره، ماه نور خود را با نهایت درخشش و زیبایی تابانده و کوهستان در سکوتی رمزآلود دامن گسترده بود.

کاروان بزرگی از دامنه ی کوه می گذشت و در مسیری دیگر در نزدیکی قله هرشا، تک شتری که سواری مقدس چون رسول خدا صلی الله علیه و اله را بر خود حمل می کرد اندک اندک به گردنه صعب العبور کوهستان نزدیک می شد.



دو مرد که از یاران برگزیده ی آن بزرگوار بودند یکی از پی شتر و دیگری افسار آن را گرفته و در پیش رویش قدم بر می داشتند، چنان به نرمی که گویی که بیم داشتند در آن خلوت بیکران چیزی تغییر کند، سکوتی بشکند، برگی از بوته ای جدا گردد یا چرت شاپرکی پاره شود … .

می توانست شب آرامی باشد و همه چیز همین طور خیال انگیز و با شکوه ادامه یابد، اما این طور نشد و یا شاید نمی بایست چنین می شد.

شب و تاریکی پوشاننده است، پوشاننده ی اجسام و اشیاء، همانگونه که نفاق پوشاننده ی حقیقت باطن.

پشت صخره ها عده ای کمین کرده بودند، در ژرفای قلب سیاهشان پلیدی و پلشتی پنهان بود، همانگونه که کفر و شرک در اعماق قلب منافق مخفی می ماند.

در انتظار رسیدن شتر پیامبر بودند تا با فرو افکندن سنگی آن را برمانند و سوارش را واژگون سازند و اینگونه حق را از پرتگاه فرو افکنده و خورشید را به ژرفای تاریکی سپرده باشند؛ خورشید را! خورشید را؟! وه چه پنداری!!

مرکب، کم کم به پرتگاه نزدیک می شد، به یکباره آن دست‌های سیاه، سنگ های عظیم را به پایین رهاندند، صدایی مهیب در کوهستان پیچید، سنگ‌های غلطان از کنار مرکب گذشتند، دست پیامبر گردن شتر را نوازش داده و در گوش حیوان چیزی زمزمه نمود، حیوان رام تر از همیشه در میان ریزش سنگ ها می خرامید چونان عروسی در بارش نثار!

مرکب از خطر رهید و حیله ها بی اثر ماند، فرصت اما هنوز باقی بود، مردان سیه روی، آن تندیس های نفاق، از پناه صخره بیرون جسته و شمشیرهای آخته را در هوا چرخاندند، اکنون چه رخ می داد؟!

یاران، هر یک به سویی دویدند، شمشیر بود و سنگ و چوب و تازیانه، دشت پر از همهمه و هیاهو و نهیب شد...، عمار و حذیفه این اصحاب با وفای پیامبر دشمن را تارانده بودند، خطر یک بار دیگر جسته بود و منافقان در حال گریز...، ولی به راستی اینان که بودند؟! چگونه به چنین جسارتی آرامش شب را شکستند؟!

دست نورانی پیامبر از گردن شتر جدا شد و به سمت آسمان اشاره کرد، صاعقه ای از میان ابرها جهید، با درخشش آن دشت سراسر نور شد، چهارده مرد گریزان با نگاه های وحشت زده آن گونه که مجرمان از عمل خویش می گریزند در حال دویدن بودند، حذیفه فریاد زد: وای این که ابوبکر است و آن یکی عمر … !

چه چیز این سیاه مردان پلید را بدین جا کشانده بود و از پی چه هدف و انگیزه ای آمده بودند؟

فرمان خدا رسیده بود، فرمان ابلاغ ولایت علی و فرزندانش، رسول گرامی در پی اجرای آن به میعادگاه غدیر خم می رفت تا منبری برافرازد و رسالتش را به جهانیان کامل سازد!

منافقان تیره دل، این را بر نمی تابیدند و تحمل نمی کردند، لاجرم در پی اجرای توطئه ای شوم بر آمده و برای برانداختن و برچیدن حق، عزم خود را جزم کرده و در شکاف کوه هرشی پناه گرفتند... !

خورشید اشعه تابناکش را در پهنه ی آسمان میگسترد و کاروان حاجیان به سمت غدیر ره می سپردند، رسول خداوند در جمع یاران خویش می رفت تا بر برگی از تاریخ، قاموسی جاوید را ترسیم نماید.

در نیمروز بعد، آنگاه که در خطابه ی خویش اشاره کرد: بعد از من امامانی خواهند بود که به آتش دعوت می‌کنند و روز قیامت کمک نمی‌شوند، خداوند و من از آنان بیزار هستیم، آنان و یارانشان و تابعینشان و پیروانشان در پایین‌ترین درجه ی آتشند و چه بد است جایگاه متکبران، بدانید که آنان اصحاب صحیفه هستند، پس هریک از شما در صحیفه ی خود نظر کند!

با شنیدن این کلام ناگهان برقی از چشمان منافقین جهید که هر آگاه و هوشیاری در پرتو آن مخاطبان این کلام را شناسایی کرد و به دل سپرد!

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.