نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام
image

آب گوارا


به راستی چه هوای گرمی بود آن روز که در جوار مولایمان امام رضا علیه السلام به خراسان سفر می کردیم ... شعاع خورشید از بالا مستقیم بر سر مان تابیده، نسیمی سوزان از سمت بیابان به صورتمان می خورد

زبان در کاممان خشکیده بود!

نه سایبانی که در سایه اش خستگی از تن به در کرده، نه آبی که بیاشامیم و خنک شویم...

شترها و اسب ها و هر جنبنده ای که با ما بود از تشنگی بی حال گشته جان به تن شان نمانده بود.

هر از گاه از یک سو ناله بی رمقی از از عمق جان بر میامد آب می طلبید

ـ یـعنی جان سالم از این بیابان به در می بریم؟!

ـ فکر می کنی زنده به مقصد می رسیم؟!

ـ عجب سفر تلخی!!!

ـ ساکت باش مگر نمی بینی امام رضا علیه السلام قافله سالارماست، وقتی در جوار مولایت سفر می کنی چه باک از بیابان و از تشنگی که او خود درفکر همراهان بوده و چاره مشکلاتشان را در نظر دارد...

ـ باشد صبر می کنیم ببینم او تشنگی کشنده را چگونه چاره میکند

ـ کاروان بایستد همگی از مرکب پیاده شوید باید از چشمه آب برداریم!

واین صدای ملکوتی امام رضا علیه السلام بود که ناگاه در آن بیابان تفتیده طنین انداخت و چون نسیمی روح افزا بر جانها نشست..

ـ آب ؟! این جا در این کویر خشکیده؟!

امام تکرار کردند اینجا کنار این سنک همین جا را حفر کنید تا چشمه آشکار شود و آب بیرون آید.

سراسیمه همان جا که نشان داده بودند بر زمین نشسته زمین داغ را کندیم و خاک ها را کنار زدیم ... چشمه گویی سالها چشم انتظار دیدار امامش بود زلال و گوارا از زمین جوشید و در دشت روان شد ...

کاروانیان گرد چشمه با شکوه جمع شدند و از آن نوشیدند و سر و روی شستند و وضو گرفتن و جان خنک کردند و چهار پایان را سیراب نمودند... .

مشک ها که پر آب شد وقت رفتن رسید، لیکن کاروان هنوز چندان دور نشده بود که امام از نو غلامان را فراخوانده و فرمانی عجیب دادند :

به محل چشمه برگردید و آن را از نو بجویید؟

و آنان اسبها را نهیب زدند و به جایگاهی که ترک کرده بودیم برگشتند لیک چندی بعد با هیاهو و قیل و قال بازگشتند هریک با نگاهی حیرت زده به پشت سر اشاره و از ناپید شدن چشمه خبر می داد...

نه چشمه ای بود نه خیسی آبی

ـ شاید به اشتباه جای دیگر رفته بودید

- خیر فضولات به جا مانده مرکب هایمان  گواهی می داد که همانجا اطراق کرده بودیم ...

ـ وه که چه اتفاق عجیبی این جریان مرا به یاد حکایتی می اندازد که از پدرانم در باره مولایم علی علیه السلام شنیدم. آن بزرگوار روزی با جمعی از سپاهیان خود از جنگ صفین باز می گشتند، تشنگی و عطش بی تابشان کرده بود لذا خود را به دیری در آن نزدیکی رسانده و از راهبی که درآن زندگی می کرد طلب آب نمودند، او گفت من این جا آبی ندارم سپس به سمتی اشاره کرد و گفت: برای من هم از آن دور دست ها آب می آوردند ...همراهان علی علیه السلام گفتند چاره ای نیست به آن سو بتازیم شاید پیش از تلف شدن، به آب برسیم علی علیه السلام ندا داد خیر نیازی به این کار نیست همین جا زمین را حفرکنید.

همگی با خنجر و شمشیر به کندن زمین پرداختند تا به صخره ای محکم و بزرگ رسیدند که از جا کندن آن از توانشان خارج بود. پس علی علیه السلام خود داخل گودال شده و به تلنگری آن را از جا کند و به سویی افکند به یکباره آب خنک و گوارا فَوَران کرد و آن روز نیز همه مردان و احشام سیراب شدند مشکها را پرآب نمود و قصد حرکت کردند لیک راهب به سویشان دوید و با شوقی وصف ناپذیر خود را به علی علیه السلام رساند در حالی که دست بیعت به سوی وی دراز می کرد گفت شهادت مي دهم محمد بنده و رسول اوست و گواهی می دهم  كه تو وصى رسول خدا و شايسته‏ ترين مردم نسبت به اویی...

لشکریان به او تبریک گفتند و راز ایمان آوردنش را سوال کردند راهب گفت در کتابهای مقدس ما چنین آمده که در این اطراف چشمه ایست که روی آن سنگی قرار گرفته که جز پیامبر آخر الزمان و یا وصی او کسی را توان کنار زدنش نیست. پس پیشینیان ما اینجا عبادتگاهی ساختند تا همواره عابدی در آن زیسته و منطقه را زیر نظرداشته و از آمدن ظاهر کنندۀ چشمه خبر بگیرد...پارسایان بسیاری در این دیرعمر به سرآوردند لیک سعادت دیدار به ایشان دست نداد و من از این که چشمه سار هدایت را یافته و سیراب شدم شادمانم وخداوند را به خاطر توفیقی که نصیبم ساخت شکر گذاری می کنم.

این دو حکایت به هم شبیه هستند و در هر دو امام علیه السلام همراهان و شیعیان تشنه اش را ازآب گوار سیراب ساخته و از مرگ نجات می دهد.

چون شیوه و رسم پیشوایان معصوم چنین است که پیروان خویش را از زلال ایمان نوشانده و به حیات طیبه و حقیقی هدایت کنند. قرآن کریم می فرماید:

قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ‏ 

بگو: «به من خبر دهيد اگر آبهاى (سرزمين) شما در زمين فرو رود، چه كسى مى ‏تواند آب جارى و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!» (ملک/30)

 شخصى آيه فوق را از حضرت رضا عليه السّلام سؤال نمود فرمود ائمه ابواب و درهائى ميان خداوند و مخلوقاتش هستند و آب در آيه علم و دانش امام است و مقصود آنست اگر شما مردم صبح نموديد و امام خود را در پس پرده غيبت مشاهده كرديد كيست كه علم و دانش امام را بسوى شما آورد و چه كسى امام جديدى بمانند امام غايب بسوى شما ميفرستد-.(تفسير جامع، ج‏7، ص: 214)

در روزگار ما امام زمان علیه السلام سقّاست و جانمایه زلال ایمان و یقین را از دل صخره های شک و گمان و وسوسه های شیطانی بیرون کشیده و در روح و جان جویندگان جاری می سازد .

لیک باید دید چه کسی در عطش ایمان سوخته تا قدرِ آب گوارای وصل را بداند و حقّ سقّای آن یعنی حجت برگزیده خداوند را بجا آورد؟

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.