نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام
... فرشتگان بال در بال پرواز می کردند و فرود می آمدند، آنچنانکه آسمان را به تمامی می پوشاندند.
دو فرشته پیش روی آنها بودند که طلایه دارشان به نظر می آمدند.
آمدند، سلام کردند و مرا در هودج بالهای خود به آسمان بردند،
ناگهان بوی بهشت به مشامم رسید و بعد باغها و بوستانها و جویبارها،چشمم را خیره کردند.



حوریه ها صف در صف ایستاده بودند و ورود مرا انتظار می کشیدند.
اول خنده ای بسان واشدن گلی و بعد هم همه با هم گفتند:
- خوش آمدی ای مقصود خلقت بهشت و ای فرزند مخاطب «لولاک لما خلقت الافلاک»
ملائکه باز هم مرا بالاتر بردند.قصرهای بی انتها،حله های بی همانند،زیورهای بی نظیر.
آنچه چشم از حیرت خیره و دهان از تعجب گشاده می ماند.
و بعد نهر آبی سفید تر از شیر، خوشبوتر از مشک.
و بعد قصری.و چه قصری!
گفتم :
- اینجا کجاست؟این چیست؟ از آن کیست؟
گفتند :
- اینجا فردوس اعلی است.برترین مرتبه بهشت.منزل و مسکن پدر تو و پیامبران همراه او و هر که خدا با اوست.واین نهر،کوثر است.
قصر انگار از دُر سفید بودو پدر بر سریری تکیه زده بود.
مرا که دید ،برخاست،در آغوشم گرفت،به سینه اش چسباند و میان دو چشمم را بوسه زد.به من گفت:

- اینجا جایگاه تو،شوی تو و فرزندان و دوستداران توست.بیا دخترم که سخت مشتاق توام.من گفتم :

- بابا! بابا جان!من مشتاق ترم به تو.من در آتش اشتیاق تو می سوزم.

زنده شدم وقتی که باز - اگر چه در خوای - پیامبر را ،پدر را صدا کردم و صدای او را شنیدم.یادم آمد که این افتخار ،تنها از آن من است که می توانم او را بی هیچ کنیه و لقب، بابا صدا کنم. وقتی که آن آیه نازل شد که : «لاتجعلوا دعائ الرسول بینکم کدعائ بعضکم بعضا...»

من پدر را پیامبر و رسول الله صدا کردم و او دستی از سر مهر بر سرم کشید و گفت :

-این آیه برای دیگران است فاطمه جان. تو مرا همان بابا صدا کن. تو به من بابا بگو.بابا گفتن تو قلب مرا زنده تر می کند و خدا را خشنود تر.

شاید او هم می دانست که چه لطفی دارد برای من ، پیامبر با آن عظمت را بابا صدا کردن.
پدر گفت که همین امشب میهمان او خواهم بود.

اکنون علی جان! ای شوی همیشه وفادارم!ای همسر هماره مهربانم! من عازمم.بر من مسلم است که از امشب میهمان پدرم و خدای او خواهم بود.

گریزانم از این دنیای پر بلا و سراسر مشتاقم به خانه بقا.تنها دل نگرانی ام برای رفتن، تویی و فرزندانم.شما تنها پیوند میان من و این دنیائید که کار رفتن را سخت می کند اما دلخوشم به اینکه شما هم آخرتی هستید،مال آنجائید.شما جسمتان در اینجاست.دیدار با شما از آنجا و در آنجا آسان تر است.
علی جان! ولی جدا شدن از تو همین قدر هم سخت است.به همین شکل هم مشکل است.به خدا می سپارم شما را و از او می خواهم که سختی های این دنیا را بر شما آسان کند.

علی جان !من ر سالهای حیاتم همیشه با تو وفادار بوده ام،از من دروغ ، خدعه،خیانت هرگز ندیده ای.لحظه ای پا را از حریم مهر و وفا و عفاف بیرون نگذاشته ام.بر خلاف فرمان و خواست و میل تو حرفی نگفته ام ،کاری نکرده ام.
اعتقادم همیشه این بوده است که جهاد زن، رفتار نیکو با همسر است، خوب شوهر داری است.و از این عقیده تخطی نکرده ام.

علی جان !مرگ، ناگزیر است و انسان میرنده ناگزیر از وصیت و سفارش.
علی جان !به وصیت هایم عمل کن، چه آنها را که در رقعه ای مکتوب آورده ام و چه اینها را که اکنون می گویم. در آنجا باغهای وقفی پیامبر را نوشته ام که به حسن بسپاری و او به حسین و حسین به امامان پس از خویش تا آخر.
و نیز سهمی برای زنان پیامبر و رنان بنی هاشم و بخصوص امامه دختر خواهرم قائل شده ام و اگر چیزی ماند برای ام کلثوم دخترم.
اینها را نوشته ام اما حرفهای مهمترم مانده است.

اول اینکه تو پس از من ناگزیری به ازدواج کردن،ازدواج کن و امامه، خواهرزاده ام را بگیر که او به فرزندان من مهربانتر است.

دوم اینکه مرا در تابوتی به همان شکل که گفته ام حمل کن تا محفوظ تر بمانم.

و سوم ، مرا شبانه غسل بده - از روی پیراهن - بر من شبانه نماز بگذار و مرا شبانه و مخفیانه دفن کن و مدفنم را مخفی بدار.مبادا مردمی که بر من ستم کرده اند، بخصوص آن دو، بر جنازه و نماز و دفنم حاضر شوند و از مکان دفنم آگاهی بیابند.

یاران معدود و محدودمان با شرکت بجویند در نماز خواندن و تشییع جنازه و دفن، اما بقیه نه.
از زنان ، فقط ام سلمه ،ام ایمن ، فضه و اسماء بنت عمیس و از مردان ، فقط سلمان ، ابوذر ، مقداد، عمار،عبدالله و حذیفه ،همین .

....وای گریه نکن علی جان! من گریه ام برای توست، تو چرا گریه می کنی . تو مظلوم ترین مظلوم عالمی، گریه بر تو رواتر است.من آنچه کردم برای دفاع از حقوق مغصوب تو بود.من می دانستم که رفتنی ام، پدر مرا مطمئن کرده بود ولی هم می دانستم و می دانم که پس از رفتنم بر تو چه خواهد رفت.و این جگر مرا آتش می زند و مرا به تلاطم وا می داشت.
پس تو گریه نکن علی جان!عالم باید برای این همه مظلومیت تو گریه کند.
اکنون اول خلاصی من است،ابتدای راحتی من است، اما آغاز مصیبت توست .
پس تو گریه نکن و جگر مرا در این گاه رفتن،بیش از این مسوزان.
تو را و کودکانمان را به خدا می سپارم علی جان!سلام مرا تا قیامت به فرزندان آینده مان برسان.
راستی علی جان! پسر عمو! تو هم می بینی آنچه را که من می بینم؟
این جبرئیل است که به من سلام می کند و تهنیت می گوید.
- و علیک السلام.

این میکائیل است که سلام می کند و خیر مقدم می گوید:
- و علیک السلام.

اینها فرشتگان خدایند،اینها فرستادگان خداوندند که از سوی خدا به استقبال آمده اند.
چه شکوهی!چه غوغایی!چه عظمتی !
- و علیکم السلام.

این اما علی جان به خدا عزرائیل است که بر من سلام می کند.
- و علیک السلام یا قابض الارواح.

بگیر جان مرا ولی با مدارا.«خدای من !مولای من!بسوی تو می آیم،نه بسوی آتش.»
«سلام بابا!سلام به .وعده های راستین تو!سلام به لبخند شیرین تو!سلام به چشم های روشن تو!» ...

برگرفته از کتاب کشتی پهلو گرفته
سید مهدی شجاعی

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.