نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

بسم الله الرحمن الرحیم

خیمه ای از عشق


قَالَ- أَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ یُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ أَنْ یُظِلَّکَ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ

اون روز حاجیایی که به منی می رسیدند مردی رو می دیدند که عمود خیمه ای رو در زمین استوار می کنه در همون حال قطرات اشک بر گونه او جاریه و زیر لب با خودش نجوایی داره!

مرد ستون های چوبی رو یک به یک بر می داشت و دست بر سطحشون می کشید و بر دیده می گذاشت و می بویید و می بوسید، با دقت اونا رو توی زمین محکم می کرد و پارچه روی هر کدوم رو با طناب به ستون ها می بست، بعدش با همون شور و احساس خس و خاشاک رو از میون خیمه ها بر می چید و خاک کف اونا رو با دستاش صاف و هموار می کرد تا این که آخرین خیمه هم که آماده شد دستی به دیواره پارچه ایش کشید و در فکر فرو رفت، به یاد روزایی افتاد که توی کارگاه پارچه بافی می نشست و در حالی که رشته های نخ رو از میون تار و پود عبور می داد با چشمان نمناک زمزمه می کرد:

دلم چقدر تنگه! او در مدینه و من اینجا در قم. چطور تاب بیارم این همه دوری رو؟چی می شد بین بنده و آقا این همه جدایی نبود،کاش زودتر ایام حج از راه برسه و دوباره چشم من به سیمای مهربان مولام بیفته، اون وقت با همین کرباس ها بهترین خیمه ها رو می سازم و به امامم هدیه می کنم تا زیر اون از آسیب باد و خاک و تابش آفتاب در امان بمونن.

اما مولای من، حجت زمان و ولی خداست، او کجا و این تحفه ها کجا؟

ایشون چه نیازی به این هدیه ها دارند؟ ... مبادا اونارو از من قبول نکنند!!

تردید و فکر و خیال تمومی نداشت، اما صدای پیشکار امام صادق(ع) افکار مرد رو به هم ریخت و اون رو از رویای خود بیرون آورد: کجایی عمران بن عبدالله؟! آیا کار خیمه ها تموم شده؟ مولا امام صادق (ع) و خانواده شون به منی رسیده اند و می خوان از اونا استفاده کنند.

عمران سر بلند کرد. چه می دید؟! مولایش، رو در رو و چهره به چهره او ایستاده بود و با تبسمی برلب!

- ای عمران بن عبدالله عجب خیمه های خوبی بر پا کرده ای! چقدر هزینه اینها شده؟!

عمران مشتاقانه پیش تر رفت و دستان امام رو غرق بوسه کرد و گفت: جانم فدای قدم های شما! من سه خیمه آماده کرد ه ام، کرباس های اون رو به دست خودم بافته ام و به اینجا آوردم و از صمیم قلب آرزو دارم اونها رو به رسم هدیه از من بپذیرید…

عمران حرفش رو تموم کرد شرمسارانه سر فرود آورد و خدا خدا کرد که مولا هدیه اش رو رد نکنه !

اما امام اون رو به اسم خواند و دستش را میان دستان پدرانه خود گرفت و به گرمی فشرد و لحنی سرشار از محبتِ مهربان ترین پدرها برایش دعا کرد و فرمود:

از خداوند تعالی درخواست می کنم که بر محمد و خاندانش درود فرستاده و تو را سایه حمایت گسترد در روزی که هیچ سایه ی گسترده ای جز سایه ی او نیست.(1)

****

آری عمران بن عبدالله این سعادت را یافت که مقابل مولایش امام صادق (ع) ایستاده و هدیه خویشتن را تقدیمش نموده و با بر آوردن نیازی مولایش را خشنود سازد لیک ما چطور؟

هرگز به این که به مولای حاضر و غایب از نظر خویش حضرت حجت (عج) هدیه ای تقدیم نموده و به برآوردن نیازی شادمان و خرسندش سازیم اندیشیده ایم؟!

با این که می دانیم مولایمان حقیقتا در هیچ موردی نیازی به ما ندارند هدیه دادن ما چه معنایی پیدا می کند؟


پی نوشت:

أَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ یُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ- وَ أَنْ یُظِلَّکَ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ

(منتهی الآمال/ ج2/ص193)

کتابچه "اربعین، اجتماع قلب ها"

... وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ .
الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2   ص 499
بی تردید اجتماع و اصلاح قلوب شیعیان آرزوی قلبی مولایمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد ....
 محرم و مراسم و آئین های مقدس و با شکوه آن فرصتی است تا مؤمنین زیرخیمه این صاحب عزای دلسوخته و "پدر مهربان" مشق همدلی و همبستگی کنند.
گروه تحقیق و مطالعه "پدرمهربان" با هدف تذکّر به ارزش و جایگاه این پیوند مقدس و دعوت به آن ، به ویژه در ایام اربعین و حرکت عظیم و شکوهمند جهانی به مقصد بارگاه حسینی، اقدام به تهیه کتابچه ای به نام "اربعین،اجتماع قلب ها" در سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی نموده است.
علاقمندان و عزاداران گرامی می توانند برای تهیه کتابچه به شماره 09392404609 پیام ارسال نمایند.
ضمناً  قیمت هر کتابک 500 تومان است که صرف تأمین هزینه چاپ های بعدی خواهد شد.